تاریخ حکایت درد است
همیشه وقتی به این روزها می رسم قدمهای تلخ و سنگین تاریخ را با تمام وجود احساس می کنم
درد همهء وجودم را فرا می گیرد !
و بغضی عظیم گلویم را در چنگال بی رحم خویش می فشارد !
انگار فریاد تمامی مظلومان و بردگان تاریخ در گلویم خفه می شود !
و تنها تمنای چشمان راز درونم را افشا می کند !
تاریخ مثل همیشه حکایت می کند :
ناله هایی که درون بیت الاحزان خویش به امانت نگاه داشته !
شبی را که به یکباره عالم را فرا گرفته !
و زخم عمیقی که بر پیکره هستی نقشی خونین وهمیشگی دارد !